تیشه برراه خود انداختن!!!!
14 آذر 1395 توسط مدرسه فاطمه الزهرا س آذر شهر
مردی ساده لوح زیر سایه درختی نشسته بود، عقابی بزرگ وتیز چنگال را دید که مرغی را به چنگال گرفته ودر آسمان پرواز می کند .با خود اندیشیدکه باید هر طور شده به کمک مردم آن منطقه برود وآنان را از شر عقاب خلاص کند.پس از لحظاتی فکر کردن، ناگهان از جا جست، تیشه… بیشتر »