مدرسه علمیه فاطمه الزهرا سلام الله علیها آذر شهر

حکایت پیرزن نخ ریس وگریه آیه الله.....

15 آبان 1395 توسط مدرسه فاطمه الزهرا س آذر شهر

پیرزنی در قم بانخ ریسی خود، خمس وسهم امامش را نزد آیه الله العظمی حجت کوه کمری(قدس سره)می آورد، وقتی می خواست از اتاق بیرون رود عقب عقب می رفت وخیره خیره به آقا نگاه می کرد؛آقا دلیلش را پرسیدند؟

پیرزن گفت: می خواهم خوب قیافه شما را در خاطرم نگهدارم وروز قیامت شما را تحویل خدا بدهم وبگوسم: خدایا!! من جان کندم وخمس وسهم امامم را به این آقا دادم تا ازدینم حفاظت کند، حال اگر او در این راه کم گذاشته او را مواخذه کن.!

مرحوم آیه الله العظمی حجت (قدس سره)خمس رابر زمین گذاشتند وبه شدت گریه کردند.

منبع :خاطرات حجه الاسلام والمسلمین قرائتی.

می خواهم مدادی شوم...!

27 مهر 1395 توسط مدرسه فاطمه الزهرا س آذر شهر

به سبک مداد

در مداد چهار صفت وجود دارد که اگر به این صفات توجه کنیم، می توانیم انسان موفق باشیم:

صفت اول: وقتی با مداد می نویسیم، همیشه می توانیم برای پاک کردن یک اشتباه از پاک کن استفاده کنیم. بدانیم که تصحیح یک کار خط، کار بدی نیست، در واقع مهم این است که خودمان را در مسیر درست نگه داریم.

صفت دوم:باید گاهی از آن چه می نویسیم دست بکشیم وازمداد تراش استفاده کنیم. این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد، اماآخر کار نوکش تیزتر می شود واثری که از خودش به جا می گذارد ، ظریفتر وباریکتر است. پس بدانیم باید رنجهایی را تحمل کنیم ، چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شویم.

صفت سوم:چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست، زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است. پس همیشه مراقب باشیم درونمان چه خبر است.

صفت چهارم:مداد همیشه اثری از خود به جا می گذارد.در زندگی ما نیز هرکاری، ردی به جای می گذارد وباید سعی کنیم در کارهایمانوبدانیم هشیارباشیم چه می کنیم.